وایسا دنیا...
لینک دوستان

چند وقتیه که یک حس عجیبی دارم....نمیدونم چه حسیه اما منو به نوشتن وادار میکنه...

دلم میخواد از عشقی بنویسم که چند سال پیش از یک عشق زمینی شروع شد...اما بعد از چند وقت که خیلی هم ساده نگذشت و سختی های زیادی کشیدم،خیلی فراتر از یک عشق زمینی شد....عشقی که منو تا آسمون برد و آغوش گرم معشوق حقیقی و واقعی رو حس کردم که هیچوقت تنهام نخواهد گذاشت...و هرچی گذشت،هر روز و هر لحظه چیز های قشنگ این دنیا بهم نشون داد و امید زندگی بهم داد....درست وقتی که همه ی امیدهام از بین رفته بود...

اما یک سالی میشد که با کارها و رفتارام خودمو ازش جدا کرده بودم بدون این که بفهمم....اما حالا قدر اون لحظه ها رو میدونم....شاید این حسی که دارم الان باعث بشه دوباره اون آغوش گرم رو احساس کنم...دوباره پیشش برگردم...موهامو نوازش کنه....بهم آرامش بده...توی گوشم بگه که دوستم داره...خدایا....عاشقانه میپرستمت....آغوش گرمت را به من برگردان که آغوش هیچکس را نمیخواهم.....قول میدم دیگه کاری نکنم که از دستت بدم....

 


[ دوشنبه 92/1/12 ] [ 10:13 عصر ] [ Adam Barfi ]
درباره وبلاگ

امکانات وب
[ طراحی : نایت اسکین ] [ Weblog Themes By : night skin ]
مداحان